یادآوری خاطراتامید مهدینژاد
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود
...
ای صاحب فال! یادت هست که منزل ما دقیقاً سر کوچۀ شما بود و هر روز قرار گذاشته و به گشت و گذار میپرداختیم؟ ضمناً یادت هست که من خاک در منزل شما را توی چشمم میریختم و یکباره چشمم روشن میشد؟
ادامه...