نسخه چاپی ارسال به دوستان

   » بایگانی » پیش‌خوان » آذر 86
     بیست و نهم آذر     

مجموعه شعر محسن بافکر لیالستانی

بیست و نهم آذر - فرامرز محمدی‌پور
اگر بگوییم عشق و زندگی دو فرض جدانشدنی و به تعبیری دو همزاد در شعرند، می‌طلبد نگاهی تازه و صمیمی به اشیای جهان داشته باشیم تا زبان شاعرانه یعنی فرم و ساختار شعر قوی‌تر خود را نشان دهد؛ و شاعرِ «فواره‌ای به ارتفاع سالیانی که زیستم» به یکی از نمایان‌ترین ویژگی‌های زبان شعر یعنی ترکیب‌سازی اهمیت می‌دهد، می‌تواند به:
« ایوان برود/ چراغ‌های رابطه را بیابد/ و عاشق پرواز شود»
ادامه ...

     بیست و هشتم آذر     

رنه گنون

بیست و هشتم آذر - اسماعیل رادپور
رنه ژان ماری ژوزف گنون در پانزدهم نوامبر سال 1886 م. در بلوای فرانسه در خانواده‌ای کاتولیک متولد شد. در جوانی ریاضی و فلسفه آموخت و به محافل معنویت‌گرا رفت و آمد داشت. در سال 1912 در سن 26 سالگی، از طریق تصوف، مشرف به آیین اسلام گشت و نام «عبدالواحد یحیی» را برای خود برگزید. بسیار زود به زبان‌های یونانی، لاتین، انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، اسپانیایی، سانسکریت، عبری، عربی و بعدها چینی مسلط شد. در سال 1930، پس از مرگ همسر نخستش، پاریس را به مقصد قاهره ترک گفت و مدت بیست سال تا هنگام درگذشتش به اروپا بازنگشت و در قبرستان مسلمین قاهره به خاک سپرده شد.
ادامه ...

     بیست و هفتم آذر     

هری پاتر و قاره گمشده روح

بیست و هفتم آذر - یوسف شیخی
بالاخره انتظار مشتاقان هری پاتر به پایان رسید و در نیمه شب 21 جولای 2007 آخرین بخش این رمان بلند به نام «هری پاتر و قدیسان مرگ‌بار» به بازار آمد. به این ترتیب ماجرایی که 10 سال پیش ذهن مخاطبانش را درگیر کرده بود و 17 سال پیش در قطار به ذهن نویسنده‌اش الهام شده بود کامل شد. شخصیت هری پاتر آخرین پدیده‌ی حال حاضر ادبیات جهان است. می‌گویم پدیده و نه ستاره و نه شاه‌کار. چون ظهور هر پدیده‌ای مبتنی بر شرایطی است که منجر به پدیدار شدن آن پدیده می‌شود.
ادامه ...

     بیست و ششم آذر     

سه گانه مرگ

بیست و ششم آذر - سید محسن امامیان
اما «مرگ» بارزترین عنصر تشکیل دهنده آثار اوست؟ در این سه فیلم مرگ را می‌توان به مثابه یک تار برای ماجراهایی که به صورت پود بر آن نقش می­بندد تلقی کرد. در این رابطه فرمان‌آرا، پا را فراتر نهاده و در بسیاری از موارد پودها را نیز با نقش مرگ بر روی تارها بافته است.
نقش و طرح مرگ در آثار فرمان‌آرا همواره به یک رنگ و شکل نیست؛ طرح‌ها و رنگ‌های متفاوت دارد. گاه تاریک و تلخ است همانند چادری سیاه بر درختی خشکیده و گاهی رنگارنگ مانند کلاف‌های سرخ و زرد و آبی که بر صفحه­ای سفید غلط می‌خورند.
ادامه ...
     بیست و پنجم آذر     

کوک

بیست و پنجم آذر - انسیه سیاوش
کوک می‌زد و قطرات خون روی شلوار خاکستری چرکش می‌چکید. شست دست راستش انگار بی‌حس شده باشد دیگر سوزن را حس نمی‌کرد. از استخوان کنار مچ دست چپ تکه‌های خونی گوشت و پوستش هم‌چنان مشهود بود.
بیمار تخت کناری محکم به تخت بسته شده بود، هر صبح سرنگ با برچسب ده را به او تزریق می‌کردند، انگار نفس می‌کشید اما خاکستری بود. خاکی بود. مرگ بود.
ادامه ...
     بیست و چهارم آذر     

سیروس نوذری

بیست و چهارم آذر - سیروس نوذری
ندیده بگیرید.
به سحرگاهان
شبنمی
 
باد هر چه را
مگر
بید آشفته را
ادامه ...
     بیست و دوم آذر     

سینما در هفتمین نما

بیست و دوم آذر - یوسف شیخی
هر چند اگر نگاهی به تاریخ سینما بیندازیم بی­شک اذعان خواهیم کرد که سینما بیشتر به عنوان وسیله­ای جهت سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت تماشاگران به کار رفته اما در این نکته نیز نباید تردید داشت که سینما ذاتاً رسانه­ای به شدت تأثیرگذار است. تصدیق این نکته با اندکی تأمل در فرآیند طولانی و مشقت‌بار تهیه­ی فیلم و حجم بالای هزینه مادی و انسانی به کار رفته در تهیه­ی یک فیلم به آسانی ممکن است.
ادامه ...
     بیستم آذر     

هشدار داستانی از چارلز دیکنز

بیستم آذر - ترجمه‌ی رضا نجفی
هی شما که آن پایین هستید!
هنگامی که صدا را شنید، در آستانه در کلبه‌اش ایستاده و پرچمی را که دور آن میله‌ای کوتاه پیچیده شده بود، در دست داشت. با توجه به وضعیت آن منطقه، می‌شد حدس زد متوجه جهت صدا شده است، اما به جای این‌که به سمت بالا، یعنی جایی که من نزدیک او، روی بریدگی سراشیبی ایستاده بودم نگاه کند، رویش را برگرداند و به پایین دست خط آهن نگاه کرد.
ادامه ...
     هجدهم آذر     

گاهی چه قدر خوب می‌شود

هجدهم آذر - امید مهدی‌نژاد
درگذشت قیصر امین‌پور فرصتی شد برای خیلی‌ها ـ و از جمله خود ما حتی! ـ که خودشان را به قیصر و قیصر را به خودشان منتسب کنند. در این ایام دوست و دشمن و دور و نزدیک از قیصر گفتند. و ما فهمیدیم که همه با قیصر دوست بوده‌اند و همه قبولش داشته‌اند و هیچ‌کس تا به حال آزارش نداده بوده است و هیچ‌کس تا به حال از نامش استفاده و سوءاستفاده نکرده بوده است و از این قبیل.
ادامه ...
     پانزدهم آذر     

مردن به شیوه سامورایی

پانزدهم آذر - معین ابطحی
مردن بارها و بارها در فیلم‌های ریز و درشت تاریخ سینما اتفاق افتاده است و حتی پا پیش گذاشتن برای مرگ را هم زیاد می‌توانیم بیابیم از آثار ژان پیر ملویل گرفته تا هفت دیوید فینچر. اما وجه تمایز گوست داگ با تمام این فیلم‌ها این است که از ابتدای فیلم ما مقصد را می‌دانیم و با شخصیت اصلی فیلم تا دم مرگش همراه هستیم؛ نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقب‌تر؛ به خلاف فیلم‌هایی از قبیل فیلم هفت و قاتلانی که همیشه یک قدم از مخاطب جلوتر‌‌ند.
ادامه ...
     چهاردهم آذر     

سه گانه یک اتفاق

چهاردهم آذر - انسیه سیاوش
شنیده بود دیوانه دو مدل است. دیوانه‌ای که خیلی‌خیلی زیاد کسی را دوست دارد و دیگری حرف بدی است برای گفتن، این اندوخته دوران خردسالی بود.
او دیوانه بود. اما خودش را دسته‌بندی نکرده بود. سرنگ را پر کرد چند قطره از سوزن چکید. دستش می‌لرزید. سرنگ را روی میز گذاشت و با دست راست و دندان‌هاش کش دور بازوی دست چپش را محکم کرد. بلند شد، در اتاق را قفل کرد.
ادامه ...
     سیزدهم آذر     

هنر سنتی

سیزدهم آذر - اسماعیل رادپور
واژه سنّت نزد احیاگران جاویدان خرد یا سنّت‌گرایان به چه معنا است؟ آن‌چه به طور معمول از این واژه فهمیده می‌شود رسم، عادت، روش و امور منسوخ شده و مربوط به گذشته است، در حالی که در بیان جاویدان خردی، معنای این واژه اساساً متفاوت است: «ولو این‌که عرفِ زبان معمولی، لفظ سنت را به معانی گفته شده محدود ‌کند. در این‌جا کلمه سنّت در یک معنای متعالی به کار رفته است و هرگز خواسته نشده کلمه سنت به مجموعه‌ای از تصورات یا مفاهیم؛ یعنی یک نظام‌سازی فلسفی و مفهومی و تصوری و تصدیقی محدود شود؛ زیرا سنت ذاتاً فاقد صورت است، یعنی فرم ندارد و بی‌رنگ است. خودش بدون صورت و فرافردی است.
ادامه ...
     دوازدهم آذر     

هیت

دوازدهم آذر - مجتبی علیزاده
مردی با لباس پرستار اورژانس از مترو پیاده می‌شود. وارد بخش اورژانس یک بیمارستان شده، سوار یک آمبولانس می‌‌شود و بیرون می‌آید. نامش نیل است و صورت مقتدر و مصممی دارد.
مردی جوان، موطلایی و قد بلند از یک انباری مقداری ابزار خریده است و مشغول حساب کردن پول آن‌هاست. نامش کریس و کاملاً خونسرد است.
ادامه ...
     یازدهم آذر     

گاهی ستاره‌ای چشمک می‌زند

یازدهم آذر - فریدالدین فرید عصر
گلویم می‌خارد و می‌سوزد. چشم‌ها را باز می‌کنم و زود می‌بندم. آفتاب پوستم را می‌سوزاند. سرم را به راست می‌گردانم. به چپ. منصور همان طور افتاده است. دلم می‌ریزد. چشم می‌دوانم دنبال مرتضی. یاد ماشین می‌افتم. تا می‌خواهم بلند شوم، پشتم از گردن تا کمر تیر می‌کشد. خودم را می‌کشانم طرف ماشین. در عقب را که باز می‌کنم دلم آرام می‌گیرد.
ادامه ...
     دهم آذر     

تاثیر و تاثر هنر ایران

دهم آذر - دکتر محمد خزائی
روند خلق آثار هنری در ایران اغلب در چارچوب ارزش‌ها، سنت‏ها و مفهوم‌های درونی هنرمند شکل گرفته است. از قدیمی‏ترین آثار بر جای مانده تا حال حاضر، همواره ویژگی‌های ممتازی در هنر ایران به چشم می‏خورد. هنرمندان کمال مطلوب را بر واقعیت، و در طراحی، تجرید و خلاصه‏نگاری را بر طبیعت‏گرایی ترجیح داده‏اند. آن‌ها بیشتر تمایل داشته‏اند مطلب مورد نظر خودشان را نمایش دهند تا آن چیزی که به صورت ظاهر دیده می‏شود. هنرمندان در اغلب نقوش، افزون بر شکل ظاهری نقش، به فضای منفی نقش هم توجه داشته‏اند. آن‌ها همیشه به ایجاد تعادل بین فضای مثبت و منفی نقش عنایت داشته‏اند و این خود یکی از شاخصه‏های مهم نقوش در هنر ایران، به ویژه در دوره اسلامی است.
ادامه ...
     هشتم آذر     

قبل از اینکه شیطان بداند تو مرده‌ای

هشتم آذر - ترجمه‌ی علی مصلح حیدرزاده
اندی هنسون نقشه سرقت از جواهر فروشی پدر و مادرش  را طرح می‌کند و وظیفه اجرای آن به برادرش هانک واگذار می‌شود. بیمه 600 هزار دلاری مغازه باعث می‌شود به پدر و مادر اندی لطمه مالی وارد نشود. با وجود همه پیش‌بینی‌ها، اشتباه دستیار هانک در استفاده از گلوله‌های واقعی به مرگ خودش و مادر هانک می‌انجامد. پس از این اتفاق، رابطه اندی و هانک - که بر سر یک زن نیز با هم جدال دارند- و با پدرشان وارد تنش می‌شود و نتایج خسارت باری به جا می‌گذارد
ادامه ...
     هفتم آذر     

تشییع تابوت

هفتم آذر - ترجمه‌ی رضا نجفی
ترلرم‌ در زمستان‌ نذر کرده‌ بود، اگر دخترش‌ روشن‌ از تب‌ مخملک‌ شفا پیدا کند، پای‌ پیاده‌ برای‌ زیارت‌ به‌ شرپن‌ هویفل‌ برود، تا در برابر تمثال‌ شفابخش‌ مریم‌ مقدس، گوشواره‌های‌ طلایی‌ همسر مرحومش‌ را همراه‌ ده‌ فرانک‌ پول‌ نقد تقدیم‌ کند. پترلرم‌ در آن‌ هنگام‌ در بورگوت‌ اقامت‌ داشت‌ اما اکنون‌ ساکن‌ سانکت‌- آندره‌آس‌- فیرتل‌ بود. کودک‌ بهبود یافت‌ و خیلی‌ زود توانست‌ دوباره‌ در خیابان‌ در جمع‌ بچه‌ها و در شهر پرهیاهوی‌شان‌ بازی‌ کند. پتر کاملاً‌ باورش‌ شده‌ بود که‌ تنها به‌ خاطر نذری‌ که‌ کرده، دخترش‌ سلامتی‌ خود را بازیافته است.
ادامه ...
     ششم آذر     

زیبایی شناسی از دید افلوطین

ششم آذر - دکتر سید رضی موسوی
افلوطین بر اثر گرایش به افکار افلاطونی و آشنایی با تفکرات باطنی و عرفانی زمان خود، نوعی رویکرد عرفانی به فلسفه و مباحث متافیزیکی از خود نشان می‌دهد و سخنان و افکار فلسفی او و آنچه از احوال وی نقل می‌کنند، خود تا حدی اثبات‌کننده این سخن است. برای مثال، کراماتی چند و کشف و شهودهایی را به او نسبت می‌‌دهند که علاوه بر سخنانی که در رساله‌های او آمده، مؤید این سخن می‌باشد. از شرح حالی که فرفوریوس از افلوطین نوشته، می‌توان دریافت که وی درباره ارواح، شناسایی فوق بشری داشته است و اگر در میان جمعی، یک دزد وجود می‌داشت، او تشخیص می‌داد و می‌توانست آینده افراد و شغل آینده ایشان را پیشگویی کند.
ادامه ...
     پنجم آذر     

مرگ و نمود فرهنگی آن در سینما

پنجم آذر - استیون گرزسکویاک
ترجمه‌ی یحیی نطنزی

مفهوم مرگ چه در اصل داستان تنیده باشد و چه در داستان‌های فرعی بسط یافته باشد کارکردی رمانتیک یافته و در قالب فرهنگ غالب آمریکایی بازتعریف شده است؛ فرهنگی که تنها از منظر مردان اروپایی – آمریکایی دگرجنس‌گرای پروتستان قابل شناسایی است! البته نباید از یاد برد که غالب کاتولیک‌ها و یهودیان هالیوودی به رغم تعداد افزون‌شان تمایل دارند به جای بازتاب اندیشه‌های دینی خود در فیلم‌های‌شان، منعکس‌کننده‌ی هنجار دینی موجود در فرهنگ آمریکا باشند؛ هنجاری که بی‌شک متأثر از اندیشه‌های پروتستانی است
ادامه ...
 
     سوم آذر     

سربازی که به خانه‌اش بازگشت - داستانی از دینو بوتزاتی

سوم آذر - ترجمه‌ی رضا نجفی
پس‌ از انتظاری‌ دراز، زمانی‌ که‌ دیگر همه‌ دست‌ از امید شسته‌ بودند، یوهانس‌ به‌ خانه‌اش‌ بازگشت. یکی‌ از روزهای‌ تیره‌ و تار ماه‌ مارس‌ بود. کلاغ‌ها به‌ این‌ سوی‌ و آن‌ سوی‌ پرواز می‌کردند. به‌ صورت‌ غیر مترقبه‌ای‌ از در وارد شد. هیچ‌ کس‌ انتظار ورودش‌ را نمی‌کشید. مادرش‌ دوید تا او را در آغوش‌ بکشد و فریاد زد: «خدایا، ای‌ خدای‌ بزرگ!». خواهر و برادر کوچک‌ یوهانس‌ یعنی‌ آنا و پتر نیز از شادی‌ به‌ جنب‌ و جوش‌ در آمده‌ بودند. لحظه‌ای‌ که‌ ماه‌های‌ مدید در آرزوی‌ رسیدنش‌ بودند، فرا رسیده‌ بود؛ لحظه‌ای‌ که‌ بارها آن‌ را در خواب‌ دیده‌ بودند.
ادامه ...
 
     اول آذر     

مشق مرگ سقراط

اول آذر - احمد شهدادی
سقراط برمی‌خیزد و راه می‌رود. پاهایش سنگین شده‌اند. چنان که زندانبان گفته روی تخت به پشت می‌خوابد. زهر اندک‌اندک اثر می‌کند. تنش سرد شده است. حال دیگر پاهایش را حس نمی‌کند. «سردی به شکم رسیده بود که سقراط پوششی را که به رویش افکنده بودند به کنار زد. اندکی بعد تن سقراط اندک لرزشی می‌کند. زندانبان پوشش را از روی او برمی‌دارد. چشمان سقراط باز و بی‌حرکت‌اند. «وکریتون که این را دید، دهان و چشم‌های او را بست. ای اکرکراتس، این بود پایان کار دوست ما، آن مردی که می‌توانیم بگوییم بهترین مردم زمانه‌ خود بود که می‌شناختیم و نیز خردمند‌ترین و عادل‌ترین.»
ادامه ...
 

 

طراحی سایت، هاست (هاستینگ)، ثبت دامنه - رادکام